معتقدم انسانها با سه تصور زندگی میکنند:
- چیزی که واقعا هستند.
- تصوری که از خودشان دارند.
- و تصوری که مردم از آنها دارند.
هر چقدر فاصله اولی تا سومی کمتر باشد ظاهر و باطن فرد یکیست.
به نظرم چیزی که واقعا هستیم و تصوری که از خودمان داریم باعث شکاف بین ما میشود و این شبیه سلاخی کردن خودمان است. چیزی که نیستیم اما نقابش را بصورت زدهایم.
رفتار ما بیانگر خود واقعی ماست و ممکن است با تصوری که از خودمان ساختهایم فاصله داشته باشد اما اگر آگاه نباشیم، هنگامی دردش را احساس میکنیم که زمان را از دست داده باشیم.
در ادبیات راهبری، روراستی یکی از ارکان توسعه فردی است. هرچقدر جلوی دیگران نقاب به چهره بزنیم، به خودمان که نمیتوانیم ، اگر حرفی می زنیم کسی بهتر از ما نمیداند این حرف چقدر صحت دارد.
من میتوانم خود را آدمی زمانشناس معرفی کنم، هرجا مینشینم از اهمیت زمان صحبت کنم اما ۸:۳۰ دقیقه با ۸:۳۳ دقیقه برایم فرقی نداشته باشد.
خودم را زمانشناس معرفی کردم اما رفتارم کسی را نشان میدهد که زمانبندی برایش اهمیتی ندارد. همین شکاف باعث می شود هر دفعه که چنین رفتاری از خودم نشان دهم علاوه بر اینکه از اعتبارم کم میشود، حال درونی خودم نیز خراب شود و احساس نارضایتی در من شکل بگیرد، احساسی که فقط خودم لمسش میکنم.
بارها این تعارض را در خودم دیدم، اول تاثیرش را ندیدم اما در بلند مدت فهمیدم که چه خیانتی در حق خودم کردم.
چند بار روراستی را تمرین کردهام و نتیجه اش کسب آرامش و شفافیت ذهنی بود. معتقدم اگر قرار باشد کیفیت زندگی خودم را بالا ببرم باید در رفتارم نشان دهم و کوچکترین رفتارم را با آنچه در تصور برای خود ساختهام مقایسه کنم. اگر رفتار و تصورم یکی بود پس موفق بودهام و حالا میتوانم یک قدم به جلو حرکت کنم اما اگر رفتار و تصورم در یک پازل قرار نمیگرفت احتمالا در حال زخمی کردن خود هستم.
در تصورم اینها را ساخته بودم: سجاد فردی زمانشناس، قاطع، باهوش، اهل مطالعه، پرتلاش، مذاکرهگر، تاثیرگذار، کارآفرین و مدیر!
میدانم جز در یکی دو مورد که موفق بودهام مابقی فقط با تصورش زندگی کردهام اما در رفتارم چیزی نمود پیدا نکرده است. مدیر بودن مهارت میخواهد ، مهارت حل مسئله، مهارت تصمیمگیری ، مهارت ارتباطی ، مهارت گزارشنویسی ، مهارت ارائه دادن، مهارت برنامهریزی ، اعتمادبهنفس ، مهارت متقاعدسازی. اگر بخواهیم لیستی از مهارتهای یک مدیر را بنویسیم خود داستان بلندی می شود بنابراین شاید درستترین کار این باشد آن چیزی که بیشترین فاصله را از تصورم با خود واقعیم دارد در حد یک میکرواکشن تمرین کنم.
اما به نظر من در جامعه امروز گاهی روراستی ممکنه حسابی به ضرر آدم تموم بشه. واژه جالبی که این روزا زیاد به کار میره “سیاست داشتن” در مقابل روراستی هستی ش. در حقیقت به نظرم یک ارزش، ضد ارزش شده.