جملهای بین ما مرسوم هست که میگیم، میشه رو حرفش حساب باز کرد ، حرفش سنده ، سرش بره زیر حرفش نمیزنه.
جملههای باکلاسی هستند ولی عمل به اونها به اندازه فتح یه قله سخته بخصوص زمانی که حرفی میزنیم که از حد و توانایی ما خارجه. برای خودم بارها این موضوع اتفاق افتاده که به کسی وعده دادم کاری رو امروز انجام میدم ولی به فردا و روزهای بعد موکول کردم، بدون اینکه از بابت این اتفاق عذرخواهی کرده باشم.
گذشت و گذشت تا اینکه دیدم اهمالکاری بخشی از عادتهای زندگی من شده. حجمی از کارهای انجام نشده و روی هم تلنبار شده که قرار بوده هفته پیش یا ماه پیش انجام میدادم ولی گذاشتم برای دقیقه نود!
از اونجایی که حدود یکسال میشه با ادبیات راهبری آشنا شدم و در این حوزه شاگردی میکنم با مفهومی آشنا شدم به نام تمامیت (Integrity)
شالوده تمامیت به ما میگه اگر حرفی میزنیم ( چه به دیگران چه خودمان) آن کار را انجام دهیم و اگر نمیتوانیم انجام دهیم، به آن کسی که قول دادیم اعلام کنیم که نمیتوانیم. این تعریف تلطیف شدهی عبارت حرفش سنده هست، چون در تمامیت این راه برامون باز گذاشته شده که اگر توانایی کاری رو نداریم، اعلام کنیم که نمیتونیم و هر بینظمی و اخلالی که به کسی که قول دادیم ایجاد کردیم، جبران کنیم.
حالا اینکه دقیقا تمامیت چی هست و اگر تمامیت داشته باشیم چه اتفاقی برامون میوفته در ادامه بهتون میگم. البته مقالههای خوبی در رابطه با تمامیت وجود دارن که توسط ورنر ارهارد، مایکل جنسن و استیو زفرون نوشته شده. از این لینک میتونید آخرین اپدیت مقالههای تمامیت رو ببینید.
اول از همه بدونیم تمامیت چه مزایایی داره؟
- کارایی زندگی، تجارت و کارتون بالا میره
- رضایت از خودتون بالا میره
- به عنوان آدم قابل اعتماد شناخته میشوید
- همیشه مورد احترام دیگران هستید
حداقل من فکر میکنم همین چندتا مزیت آنقدر ارزشمند هست که برای تمامیت وقت بزارم.
حالا تمامیت چیست؟
این تعریفی از تمامیت در دیکشنری وبستر است: کیفیت یا حالت کامل بودن، وضعیت بینقص بودن، تمام بودن.
اگر بخوام تمامیت را کمی باز کنم باید اینطور گفت که تمامیت یک گزاره مثبت هست، در اینجا مثبت به معنی مخالف منفی نیست، تعریف درست و غلط یا خوب و بد نیست بلکه الگویی از “رفتار” دنیاست.
مثلا جاذبه زمین درست و غلط نداره یا نمیتونیم بگیم جاذبه خوبه یا بده بلکه جاذبه زمین چه بخواهیم چه نخواهیم “هست”
تمامیت رو نمیتونیم به عنوان یک فضیلت انتخاب کنیم، اشتباهی که ممکنه خیلی از آدمها مرتکب بشن اینه که به تمامیت مثل یک فضیلت نگاه کنن. فضیلت از جنس درست و غلط، خوب و بد هست چیزی که اکثر مردم روی درست و غلط بودنش همنظر هستند. مثلا دروغگویی همیشه بده و دروغ نگفتن یک فضیلت محسوب میشه.
اما تمامیت از جنس فضیلت نیست بلکه از جنسِ بودن است، مثل جاذبه زمین. تمامیت چیزی نیست که گاهی داشته باشیم و گاهی نداشته باشیم.
اینکه قول بدهیم و عمل کنیم یعنی تمامیت داریم؟
وقتی حرف از قول میزنیم یعنی از کلام یک فرد صحبت میکنیم. همه تمامیت در مورد کلام یک انسان است نه بیشتر نه کمتر. من کلامم هستم.
حالا با این تعریف خیلی راحتتر میتونیم بگیم که کلام یک انسان شامل چه چیزهاییه:
- آنچه که میگویید: یعنی هر چی که میگید انجام میدید و هر چی که انجام نمیدید. اگر قول دادید بهموقع انجام میدید.
- هر آنچه که میدانید: هر چیزی که میدونید باید انجام بدید یا ندید، و در صورتی که بخواهید انجام بدید ، دقیقا همانطور باشه که دقیقا فکر میکنید میدونید مگر اینکه صراحتا گفته باشید که انجام نمیدید. مثلا میدونی که نباید چراغ قرمز رو رد کنی، حالا که میدونی، چراغ رو رد نکن یا صراحتا اعلام کن چراغ رو رد میکنم و عواقبش هم میپذیرم.
- آنچه که از شما انتظار میرود: هر کاری که از شما انتظار میره انجام بدید یا ندید ( حتی اگر صریحا به شما اعلام نشده باشه) و در صورت انجام به موقع انجام بدید مگر اینکه صریحا اعلام کرده باشید که انجام نمیدید. مثلا مدیرتون از شما انتظار داره که بهش گزارش بدید ( حتی اگر خودش به زبان نیاورده باشه) بنابرین یا این انتظار که در اینجا گزارش دادن هست رو انجام میدیم یا صریحا به مدیرتون اعلام میکنید که گزارش نمیدید و عواقبش رو میپذیرید.
- آنچه که شما میگویید “هست”: وقتی راجعبه بودن چیزی یا وضعیتی در جهان صحبت میکنیم، کلام ما مثل مدرکی معتبر برای دیگران حساب میشه و هر چه که بگیم برای دیگران معتبر حساب میشه. مثلا وقتی میگیم دلار قراره بشه ۲۰ هزار تومن ( با اینکه خودمون هم مطمئن نیستیم و فقط حرف میزنیم) کلام ما باعث میشه که موج روانی در بازار بوجود بیاد و فقط به دلیل حرف ما قیمت ارز افزایش پیدا کنه. ( با همین تکنیک ببینید که رسانهها چه راحت افکار مردم رو به هر سمتوسویی جهت میدن)
- آنچه که میگویید پایش میایستید: هر آنچه که پایش میایستید، چه آن را به یک نفر گفته باشید یا چند نفر یا حتی به خودتان گفته باشید و هر آنچه که به دیگران نشان دادهاید پای آن میایستید ( چه اعلام کرده باشید چه نکرده باشید). حتی اگر طوری رفتار کرده باشیم که دیگران برداشتی از رفتار ما داشته باشند یعنی قول دادیم.
- معیارهای اخلاقی جامعه، گروه و معیارهای قانونی دولت: تمام قوانین و معیارهای یک گروه، جامعه و دولت که در اون زندگی میکنیم بخشی از کلام ماست. شاید عجیب باشه ولی کلام ماست. یا اونها رو قبول میکنیم یا صریحا اعلام میکنیم که یک یا چند مورد رو انجام نمیدیم و خسارت این عدم پذیرش هم قبول میکنیم. مثلا ورود به سالن کنسرت مستلزم پوشش اسلامیه! اما چون جزو قوانینه باید قبول کنیم یا اگر مخالفیم صریحا اعلام کنیم و خسارتی که ممکنه بهمون وارد بشه هم قبول کنیم.
همه تمامیت در مورد کامل و بی نقص بودن بود اما بعضی اوقات پیش میاد که انجام یک کار فراتر از توانایی ماست یا به هر دلیلی دیگه نمیخواییم انجام بدیم. در این شرایط باید به کسی که قول دادیم ( کلام گذاشتیم) صحبت کنیم بهش اعلام کنیم که قادر نیستیم قول خودمون رو به موقع انجام بدیم و ببینیم چه کاری میتونیم انجام بدیم تا این بینظمی که ایجاد کردیم پاک کنیم.
تمامیت چه ربطی به کارایی داشت؟
بدون تمامیت هیچ چیز کار نمیکنه.
قرارمون این بود که تمامیت میخواد کارایی رو بالا ببره ولی چجوری؟ فکر کنید دولت قول میده که ظرف ۴ سال فلان تعداد شغل ایجاد میکنه پس انتظار به وجود میاره، بعد از این مدت خبری از ایجاد شغل نیست و دولت هم اعلام نمیکنه که از این بابت متاسف هست و جبران خواهد کرد. مردمی که منتظر این وعده بودن بخشی از اعتمادشون رو از دست میدن، این بی اعتمادی به سطح جامعه سرایت پیدا میکنه و دیگه کماهمیتترین حرفهای دولت رو دیگه باور نمیکنن در نتیجه دولت دیگه نمیتونه مشارکت جمعی رو جلب کنه، وقتی مشارکت نباشه سیستم دچار اخلال میشه و دیگه کارایی لازم رو نداره. حالا همینو بسط بدید تو روابط اجتماعی، زناشویی و کسبوکار.
به خودم که نگاه میکنم پر هستم از عدم تمامیت، ولی همین مدت که تمرین کردم نتایج فوقالعادهای در خودم احساس میکنم.
با سلام
اگر مدیری موفق باشد اطرافیان او نیز این موفقیت را به او داده اند.
شاید این جمله را بارها شنیده ای . دهه شصت نسلی سوخته است. چرا؟
این نسل در زمانی به وجود آمد که مشکلاتی بسیاری در ابتدای طفولیت،سپس تحصیل،اشتغال،خانواده در سر راهش قرار داشت.
مدارس شلوغ و دو شیفته، با گنجایش کلاسهای زیاد. اما باز هم آموخت. بازار کاری اشباع شده از نسلهای گذشته ی دهه چهل و پنجاه که چنان به میز قدرت و مدیریت چنگ زدند که قدرت هر گونه مانور و بروز توانایی را از آنها سلب کرد و و به ناچار در جاهایی مشغول فعالیت شدند که امکان ارائه تخصص در آن برایشان فراهم نبود. بعد از اشتغال حال تشکیل خانواده که آن هم برای خود تشریحی دارد که بماند.
نسل بعد (دهه هفتاد) که این وضع را دید رو به چابلوسی و تملق گویی آورد و با این روش در کنار دونسل قبل(چهل و پنجاه) زندگی خود را پیش برد.
اینها مقدمه ای بود برای آغاز…….
می گوئید تمامیت..
آیا این تمامیت در ذات یک فرد نیست؟
شخصی که از همان اول تمام امکانات برایش فراهم است آیا می تواند حرف و عملش را یکی کند، قول می دهد اما نمی تواند و همانطور که در مقاله تان اشاره کردی بجای عذر خواهی دلایل صد من و یک غاز برایتان می آورد زمانی که مدیر باز خواستشان می کند با روش که اشاره شد(چابلوسی)و به اصطلاح خودمان…… از پاسخ دهی سر باز میزند.
وقتی میبینند که مدیرشان به آنها ، نمی گویم قول، حرف میزند و به آن عمل نمی کند و با دلایلی بچه گانه و غیر منطقی از آن شانه خالی می کند آیا زیر دست هم اینگونه نمی شود.
اما بازهم می شود خوب بود و حرفت را با عملت یکی کنی آن هم بستگی به خودت دارد. همانطور که گفتی تمرین.
اما این تمرین چگونه باشد. قدیمی های مان خوب می گفتند.
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا از گفته تو جهان شود پر
در پایان مثالی را برایت عنوان می کنم
روزی از امیر کبیر بزرگ پرسیدند چگونه شد که در حکومت تو دزدی وجود ندارد پاسخ داد من از خود شروع کردم.
گفتند چگونه
گفت: ابتدا خود دزدی نکردم و زیر دستان وقتی دیدند که من این کار را نمی کنم به خود جرات دزدی ندادند.
پس باید ابتدا مدیران پاک و کلی خصوصیات خوب را راس کار آورد و سپس جامعه خوب را پرورش داد.
در پایان به تمرین اشاره میکنم که در پایان مقاله عنوان کردی.
تمرین را باید با کم شروع کرد می گویی چگونه.
وقتی شما حرفی و یا قولی را میدهی اول سعی کن آن را به اتمام برسانی و تا آن را به پایان نرساندی قول دیگری ندهی پس طوری تلاش کن که دیگران هم باورشان شود تمام سعی خود را انجام داده ای ،چون بنی آدم بنی عادت است و با شرایط جدید خیلی زود انس می گیرد.
پس بیائید از خودمان شروع کنیم.
خوب و مفید بود ممنون از شما
سلام سجاد جان.
من هم چند هفتهای میشه که مطالعه جزوه ارهارد رو شروع کردم. خوشحال شدم دیدم دربارهاش نوشتی.