میگویند جان اف کندی اینگونه تصمیم میگرفت: برای یک موضوع، افراد و متخصصان را از بیرون و درون دولت گرد هم جمع میکرد و خودش گوشهای مینشست و به گفتگوها و جدل فکری آنها گوش میداد. سوالات خود را میپرسید ، سپس استدلالهای آنها را میشنید و در آخر تصمیم میگرفت.
صرف نظر از اینکه این داستان صحت دارد یا نه اما نکتهی مهم و قابل تاملی در آن نهفته است.
تا وقتی تحمل شنیدن نظرات مخالف و متفاوت را نداشته باشیم، همدیگر را نقد نکنیم و استدلالهای آنها را نشویم، در تصمیمگیری دچار خطای اساسی خواهیم شد. در روانشناسی اصلی داریم به نام groupthink، به این معنی که عدهای اگر مثل هم فکر کنند برداشتهای یکسان خواهند داشت و اگر تصمیمی بگیرند آن تصمیم آلوده به خطا خواهد بود زیرا زوایای پنهان موضوع دیده نشده است.
به یقین رسیدهام تا وقتی که از یک موضوع مطمئن نشدهام در موردش اظهار نظر قطعی نکنم چون هر چه بوده و دیدم، از زاویه دید خودم است، پس بهتر است نظر دیگران هم پیرامون موضوع جویا شوم.
خوبی این نوع تصمیمگیری اینست که اطلاعات به اندازی کافی گردآوری میشود، تمام زوایای موضوع مورد بررسی قرار میگیرد و مبنای تصمیمگیری اطلاعات ناقص نیست.
هر تصمیمی که بگیریم مطمئن هستیم بیشترین ثبات و کمترین آسیب را دارد.